English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (1502 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
trip U ازاد کردن یاشکل کردن طناب
tripped U ازاد کردن یاشکل کردن طناب
trips U ازاد کردن یاشکل کردن طناب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
clear for running U طناب برای کشیدن ازاد است
asserting U حمایت کردن ازاد کردن
asserted U حمایت کردن ازاد کردن
assert U حمایت کردن ازاد کردن
asserts U حمایت کردن ازاد کردن
unbrace U رها یا ازاد کردن شل کردن
slackens U شل کردن طناب
slackening U شل کردن طناب
slackened U شل کردن طناب
slacken U شل کردن طناب
veers U شل کردن طناب
slacks U شل کردن طناب
veered U شل کردن طناب
slackest U شل کردن طناب
slack U شل کردن طناب
pass a line U رد کردن طناب
surge U شل کردن طناب
surged U شل کردن طناب
surges U شل کردن طناب
veer U شل کردن طناب
lash U طناب پیچ کردن
seized U نج پیچ کردن طناب
woold U طناب پیچ کردن
keckle U طناب پیچ کردن
worming U روکش کردن طناب
seize U نج پیچ کردن طناب
lashes U طناب پیچ کردن
lashed U طناب پیچ کردن
flemish U حلقه کردن طناب
seizes U نج پیچ کردن طناب
emancipating U ازاد کردن
emancipates U ازاد کردن
emancipate U ازاد کردن
emancipated U ازاد کردن
liberate U ازاد کردن
release U ازاد کردن
set at large U ازاد کردن
set free U ازاد کردن
unstring U ازاد کردن
to set at large U ازاد کردن
to set at liberty U ازاد کردن
unfix U ازاد کردن
uncage U ازاد کردن
liberation U ازاد کردن
liberating U ازاد کردن
released U ازاد کردن
enfranchize U ازاد کردن
releases U ازاد کردن
liberates U ازاد کردن
liberalization U ازاد کردن
enfranchises U ازاد کردن
unwrapping U ازاد کردن
affranchize U ازاد کردن
unwraps U ازاد کردن
deallocate U ازاد کردن
cast loose U ازاد کردن
to let ship U ازاد کردن
discharges U ازاد کردن
discharge U ازاد کردن
enfranchise U ازاد کردن
let slip U ازاد کردن
to let loose U ازاد کردن
enfranchising U ازاد کردن
let go U ازاد کردن
enfranchised U ازاد کردن
extrication U ازاد کردن
unloose U ازاد کردن
unwrap U ازاد کردن
unwrapped U ازاد کردن
let loose U ازاد کردن
cast off U باز کردن طناب قایق
take a strain U وارد کردن فشار به طناب
unlay U باز کردن تای طناب
manumit U بنده را ازاد کردن
setting free U ازاد کردن برده
manumission U ازاد کردن برده
unshackle U از زنجیر ازاد کردن
disentanglement U از بند ازاد کردن
untuck U از بند ازاد کردن
freewheeled U ازاد زندگی کردن
freewheel U ازاد زندگی کردن
to discharge a guarantee U ضمانتی را ازاد کردن
disencumber U ازقید ازاد کردن
emancipation U ازاد کردن برده
freewheels U ازاد زندگی کردن
lashing U طناب پیچ کردن نوار پیچی
to purify from sin U از قید گناه ازاد کردن
bail U بقید کفیل ازاد کردن
extricated U خلاصی بخشیدن ازاد کردن
release U برگ مرخصی ازاد کردن
back off U ازاد بریدن قطع کردن
extricates U خلاصی بخشیدن ازاد کردن
extricate U خلاصی بخشیدن ازاد کردن
extricating U خلاصی بخشیدن ازاد کردن
released U برگ مرخصی ازاد کردن
bail out U به قید کفیل ازاد کردن
to release for a ransom U با گرفتن فدیه ازاد کردن
releases U برگ مرخصی ازاد کردن
release on bail U به قید کفیل ازاد کردن
unyoke U از زیر یوغ ازاد کردن
mooring line U طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
sky man U انعکاس عکس برف یا زمین یاشکل ابها در ابرها
playing U بازی کردن حرکت ازاد داشتن
played U بازی کردن حرکت ازاد داشتن
plays U بازی کردن حرکت ازاد داشتن
play U بازی کردن حرکت ازاد داشتن
payout U شل کردن یا ول کردن طناب
payouts U شل کردن یا ول کردن طناب
tuck U چین دادن یاجمع کردن انتهای طناب توگذاشتن
tucking U چین دادن یاجمع کردن انتهای طناب توگذاشتن
tucks U چین دادن یاجمع کردن انتهای طناب توگذاشتن
hang out the laundry U ازاد کردن چتر عقب پس ازعبور از خط پایان
space heater U بخاری مخصوص گرم کردن فضای ازاد
cabled U طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
cable U طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
totake U شخص بست نشسته یاپناهنده را دستگیر یا ازاد کردن
pick up U واگذار کردن مسئولیت مهاریک بازیگر ازاد به کسی
bail out U به قید کفیل ازاد کردن و شدن با پاراشوت از هواپیما پریدن
traveler U میله فلزی عقب قایق با حلقه برای وصل کردن طناب بادبان
bouse U بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
glide path U مسیر حرکت ازاد یا پرواز ازاد هواپیما یاموشک
pay out the rope U طناب را شل کنیدتاباز شود طناب رابدهیدبیاید
dump U رها کردن گوی بولینگ از انگشت و شست باهم بطوریکه گوی پیچ نخورد کشیدن طناب یا سیم بازکننده چتر
lanyard U طناب کوتاه طناب کمر
lanyards U طناب کوتاه طناب کمر
cargo sling U طناب بستن محمولات به زیرهلی کوپتر طناب باربندی هلی کوپتر یا خودرو
how long is the rope U درازی طناب چقدر است طناب چند متر است
bight U حلقه طناب مضاعف قایق حلقه طناب دوبل
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
free gyroscope U نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
non rotating wire rope U طناب سیمی یک سو با مغزی طناب سیمی نپیچ
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
high sea U دریای ازاد دریای ازاد خارج از مرزکشور
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
free enterprise U اقتصاد ازاد اقتصاد بازار ازاد
exploiting U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
check U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checked U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
correct U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
infringe U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
checks U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
exploits U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
infringed U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
preached U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
infringes U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringing U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
correcting U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
preach U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preaches U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
withstood U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
support U حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
withstands U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstanding U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstand U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
corrects U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
point U اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
crossest U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com